بیست اپیزد کوتاه/ میان خواب هایت/ کافی ست به خانه برگردی !
محمود معتقدی
1
هم آ شوبگری و هم خاموش
کولیوار می توان دوستت داشت
همین که باد را به آ غوش می کشی
2
به دوست داشتن تو می روم
به صدای کبوتران شیرینت
چه اسطوره ی سبزی
به کوچه می آید !
3
با همیشه فرق داری
با غروب ها ی سرخت
به دل می نشینی
چه اعتراف سنگینی
دیدارت می کند
4
از گذر گاه سایه می روی
مرا به مرزدوستی ها یت
باز می نویسی
سطر های پشیما نی خاموشند
5
غمگین مبا ش
این استعاره زیبا یت می کند
یک نت دیگر
از وعده گاهت به گوش می رسد
خطش نزن !
6
به خیال تو بر می گردم
به اشاره ی تشنگی ها یت
بگو!
چگونه به خلوت چشم های تو می رسم ؟
7
آ شوب چشم های تو و
پرواز کلما تی
ایستاده میان دست ها یت
از خود با را ن
چیزی بگو !
8
سرخوشانه می رسی و
مرا به خلوت خویش می خوانی
هرم صدا یت را
دوست می دارم
چراغی روشن کن !
9
هنوز خوبی و
دلخوری
از این همه زیبا یی
به کجا پنا ه می بری ؟
10
به انتظار ت شعر می نویسم و
در آمد نت
به شنید ن دریا می روم
چه تازیانه ی تلخی !
به کمین تو می آید !
11
همیشه چیزی در تو بیدار می ما ند
مثل دویدن دریا
مثل نگاه زنی که دیگر نیست
پرچم بزن
یاغی بزرگ !
12
قایقی کنار چشم ها ی تو می ایستد و
توفان باستا نی
به استخوان های تو می رسد
سبک نمی شود
صدای بارا ن میان دست ها یت !
13
مسافر عاشقانه ها ی زلال
آخرین قهوه را
به یا د تو می نوشم
شب از نیمه می گذرد
14
این سطرهای مانده ازعشق
چگونه
به آشوب سه شنبه های تو بر می گرد د ؟
کلما ت
با تو پیر و پیر تر می شوند
15
واژه های آ تشنا کی
ازتو به گوش می رسد
این قا یق شکسته
به جا یی نمی رسد !
16
قاصد کی به بام می رود و
هراسی به کوچه می ریزد
روح مترسکی
هوارا از تو می گیرد
17
کولیوارعاشق می شوی و
با واژه ها یت
جهان را دوباره می نویسی
رنگین کما نی
به شنیدن تو می آید
18
مثل همیشه
بخشنده با ش
درختان و
پرندگا ن
با تو به کوچه می آیند
19
از صف پرچم دوست داشتن و
تا گیسوا ن این همه برف
ببین !
دریا چگونه تکثیر می شود !
20
یکشنبه ابری و
بوی یا سی زرد
برابرت !
با را ن باستا نی
دست ها ی ترا می شوید
فرقی نمی کند
تا بستا ن 90